
نرم نرمک میرسد اینک بهار ، خوش به حال روزگار ، خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها ، خوش به حال غنچه های نیمه باز . .
نرم نرمک میرسد اینک بهار ، خوش به حال روزگار ، خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها ، خوش به حال غنچه های نیمه باز . .
یک سال دیگه داره تموم میشه آره یکسال یک بهار و تابستان و پاییز و زمستان باز داره تموم میشه روزهایی بود که خوشحال بودیم لحظاتی بود که دلمون میگرفت اما گذشت روزهای خوب و بد گذشت. بعضی ها ازمون ناراضی بودن بعضی ها راضی بودن و بعضی ها هم حرفی نگفتن و معلوم نشد که سکوتشون را چگونه باید معنی کرد چند روز دیگه بهار میاد سال نو میشه و آدمها هم ظاهرشون نو میشه و خدا میدونه که باطنشون چه خبره توی این لحظاتی که گذشت توی این سال همش به فکر داداشی گلم بود که با گذر زمان یادش هیچوقت فراموش نمیشه همیشه جاش توی قلبم محفوظ هست و هیچ کس و هیچ چیزی نمی تونه جاشو بگیره .دلم خیلی گرفته از همه آدمها از اونهایی که بویی از انسانیت نبرده اند انهایی که فقط اسمشون آدمه و آدم نیستند. بازم مشکلات مردم حل نشد بازم بیکاری ریشه کن نشد و بر عکس مشکلات مردم هزاران بار بیشتر و اوضاع اقتصادی بسیار وخیم تر شده و بیکاری بیداد میکند .
امشب می خوام حرفایی که یکسال تو دلم تلنبار شده بود و فرصت گفتنشو نداشتم بگم .بگم از روزهایی که عقل و شعور مردم به سخره گرفته شد هزاران میلیارد از حق مردم را به راحتی خوردند و رفتند آدمهای بی گناه زندانی شدند و افراد بی گناهی کشته شدن فقط بخاطر اینکه بعضی ها به اهدافشون برسند.
گرونی بیداد میکند فقر سر به فلک کشیده مردم در فقر مطلق زندگی می کنند خیلی ها نان شب ندارند خیلی ها این روزها نمی تونن لباس نو برای بچه هاشون بگیرن خیلی جالبه بچه های کوچک هم متوجه تورم و گرونی شدن چون یکی از دوستام میگفت با بچه هام رفتم بازار براشون لباس بگیرم هر جا که رفتیم بچه ها دیدن گرونه گفتند بابا نخر گرونه .
مرد خیلی محکمه مرد مثل کوه استواره اما این روزها غرور مردها هم به راحتی شکسته میشه مردی که بعد از یکسال خرحمالی دست خالی به خونه برمیگرده و زن و بچه هاشو متوجه میشن که توی این یکسال هر چی کار کرده یک ریال هم پس انداز نشده و با فقر و بدبختی زندگی کردند و الان هم توان خرید هیچ چیزی را نداره اونوقته که غرور مرد که میشکنه کمرش هم میشکنه بدترین شکست مرد شکست در حضور زن و بچه خودش هست .
غم ها سنگین هست دل همه گرفته دستهای پینه بسته و نگاههایی معصوم و لبخندهای مصنوعی خدایا به حرمت عزیزانت آخر و عاقبت این خاک را دست تو می سپارم مواظبش باش.
هر کس بکوشد با فردی دیگر امری را محرمانه نگه دارد
معمولا" به اعتماد طرف مقابل چندان مطمئن نیست.
آن کس که از اعتماد دیگری مطمئن باشد
برای محرمانه بودن امور چندان ارزشی قائل نیست
در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ شد
در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است!
آفتاب: دیشب سالن "کداک تیاتر" شاهد ، بهترین پایان یک جدایی بود. جدایی پر ماجرای نادر و سیمین پس از یک سال افتخار آفرینی، در ایستگاه پایانی با فتح بلند ترین قله سینمای جهان به کار خود پایان داد و برای همیشه در تاریخ سینمای ایران و جهان ماندگار شد.
مراسم اهدای جایزه اسکار به "اصغر فرهادی" ، سه مهمان ویژه داشت. نادر، سیمین و ترمه (خانواده فیلم جدایی...)در کنار یکدیگر نشسته بودند تا تداعی کننده پایان جدایی نادر از سیمین باشند.
دیشب لیلا حاتمی، پیمان معادی و سارینا فرهادی نبودند که در "کداک تیاتر" به افتخار فرهادی کف می زدند و اشک می ریختند. بلکه این قهرمانان فیلم دوست داشتنی سینمای ایران بودند ، که اگر شاهکار هنری شان تداعی گر جدایی دو نگاه و اندیشه متفاوت از یکدیگر بود ، این بار ضیافت بزرگ عرصه هنر را عرصه ای برای آشتی و "وصل" جدا ماندگان معرفی می کردند.
دیشب سه چهره اصلی شاهکار اصغر فرهادی که در آخرین نمای فیلم با رخت عزا از یکدیگر جدا شدند، در هیبتی جدید کنار یکدیگر نشسته بودند و اینگونه بود که در کنار پیمان معادی، لیلا حاتمی در لباسی نظیر لباس نوعروسان نشسته بود و سارینا فرهادی باز هم حلقه اتصال این دو بود.
در واقع ، انتخاب لباس عروس گونه لیلا حاتمی (بازیگر نقش سیمین) دارای پیامی تفکر شده بود و نشان دهنده وصال و پایان جدایی بود.
به گزارش عصرایران،دیشب درست در همان لحظاتی که اصغر فرهادی پشت تریبون از فرهنگ و صلح به جای جنگ سخن می گفت ، نقش آفرینان جدایی نادر از سیمین در سالن "کداک تیاتر" ، جملات فرهادی را به زبان هنر ترجمه می کردند و پایان جدایی ها را با اشک های شوق ترمه، به تصویر می کشیدند
دوستی ها کمرنگ ؛ بی کسی ها پیداست ... راست گفتی سهراب ؛ آدم اینجا تنهاست ...!