من نشانی از تو ندارم،اما نشانیام را برای تو مینویسم در عصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن، وارد کوچه پس کوچههای تنهایی شو! کلبهی غریبیام راپیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگیام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشستهام... "به اندازه تمام انتظارها بیقرارت هستم. اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .
و کاش می دانستم که تو نمی دانی به کجا میروی و می دانستم تو میتوانی بیایی
به انجا که خیابان فریاد عاشقان است تا به تو بگوییم دوستت دارم وبگوییم مرا به آنجا ببر اما هرگاه بی تو میروم نارحت از اینکه رفته ام دوستت دارمها را شنیده ام واثری از تو ندیده ام گفتم شاید راه را نمی دانی چون هرگاه با تو آمده ام مرا ذر نیمه راه بر گرداندی و گفتم شاید شاید............. شاید مرا دوست نداری و هزاران بار رفتی و دوستت دارم ها را تو گفتی ومن تو را ندیده ام همان روزهایی که مرا از نیمه راه برگرداندی
به انجا که خیابان فریاد عاشقان است تا به تو بگوییم دوستت دارم وبگوییم مرا به آنجا ببر اما هرگاه بی تو میروم نارحت از اینکه رفته ام دوستت دارمها را شنیده ام واثری از تو ندیده ام
گفتم شاید راه را نمی دانی چون هرگاه با تو آمده ام مرا ذر نیمه راه بر گرداندی
و گفتم شاید شاید............. شاید مرا دوست نداری و هزاران بار رفتی و دوستت دارم ها را تو گفتی ومن تو را ندیده ام همان روزهایی که مرا از نیمه راه برگرداندی