توی مرداب نگاهت یه نفر داره می میره
دست و پا می زنه اما واسه موندن دیگه دیره
یکی اینجا روبرومه که خرابه آرزوشه
یه مسافرغریبه س که با مردم نمی جوشه
یکی که به خاطر تو با یه دنیا در میفته
حتی واسه بی وفایی شعر عاشقونه گفته
روبروم نشسته بی تو ، زل زده تو چشمای من
می گه با سرخی آواز تلخی سکوتو بشکن
اون منم ، همون که عشقت مثه آینه روبروشه
اون منم ، همون غریبه که با هیچکس نمی جوشه
توی مرداب نگاهت یه نفر داره می میره
دست و پا می زنه اما واسه موندن دیگه دیره
دیگه دیره ، دیگه دیره...
یکی که غروب چشماش از همون مرداب خیسه
خط به خط گلایه هاشو می خونه ، نمی نویسه
نمی نویسه ، نمی نویسه...
- ۸۸/۰۷/۰۳
web:30nema31.blogfa.com
sponcer by:www.porforosh.com and ww.nikcd.com