درد بودن و نسرودن
مسافر غریب | پنجشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۰، ۰۱:۱۶ ب.ظ |
۱۰ نظر
در گیر و دار جزر و مدهای بی پایان و گرداب های در هم پیچان ... مهلک
دردی ست ... درد بودن و نسرودن ... در این سرزمین خاکی ... من هرگز
دیگر در اینجا به کسی اعتماد نخواهم کرد ...
هر کس که قرار است با من اعتماد را تجربه کند ... بیاید سـرزمین آبــهای
همیشه آبی ... آنجـا ست که پـرواز اعتماد را تجربه خواهیم کرد .... که در
این دنیا تنها بالهای دوستی و عشقمان را شکستیم
- ۹۰/۰۱/۱۱
آره اگه دوست داری