بی تو غریبترینم
بی تو تنهاترینم
دیشب با جاده حرفها زدم...
جاده ای که بین ما فاصله انداخت! جاده ای که تو را از من گرفت! یا مرا از تو!! نمیدانم
اما...کاش هیچگاه مرا به خود نخوانده بود
کاش میگذاشت،چون کودکی در آغوش گرمت بیاسایم
کاش مرا با غربت آشنا نکرده بود
کاش طعم جدایی از تو را هیچگاه نمیچشیدم
کاش مرا باز گردانند...کاش صدای التماسم را بشنود
کاش بی قراریم را ببیند...کاش کمی مهربان تر شود
عزیز من! امشب تو را آرزو دارم
امشب هوای پاک تو را برای نفس کشیدن کم دارم
امشب نوای دلپذیر آوای تو را میخوانم امشب...بی تو بودن را با تمام وجود احساس میکنم
امشب با قاصدک خیال همراه میشوم...شاید مرا به تو رساند
امشب نفسهایم...حرفهایم...اشکهایم...عشقم...و همه وجودم برای توست
برای تو،که عزیزترینی
برای تو مهربانم
ببخش که همه دلتنگیست
که جز دلتنگی برایت چیزی ندارم
بپذیر از این سفرکرده
که جز تو آرزویی ندارد