دلت در آرزوی دیدن کیست؟
مسافر غریب | سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۸۵، ۰۸:۴۴ ق.ظ |
۱ نظر

بهنام عزیزم ،داداشی جونم
پر پرواز منی
دوستت دارم اندازه ی تمام ستاره های دنیا
اندازه ی تمام اشک های بی صدا
تمام بغض های نشکسته و شکسته
تمام گل های پرپر شده و پر پر نشده
و همه ی پروانه های رنگارنگ و تمام زیبا یی های دنیا
و زیبایی دریا و جنگل هایی که بدون من می ری
عزیز دلم با تو زندگی رنگارنگ و زیباست
مهتاب از چشم هایت نور می گیرد
و خورشید با وجود تو جایی در آسمان قلبم ندارد
حالا دیگه غیر از تو من کسی را ندارم
بهار داره سفر می کنه
و تلخ تر از آن دردی که تا حالا به کسی نگفتم
دادشی جونم هرگز آسمان چشمان سیاهت ابری نشه
من تا تو را دارم غمی ندارم
فقط نگرانم که چرا دیر کردم
همین روزها میام پیشت
شاید لیاقت اینو نداشتم که مهمونت بشم
اما تو برادر کوچک من هستی
و حالا خیلی بزرگ شدی...