مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

غم بیا.. بیا پناهم باش

گرچه آسمان هنوز هم آبی است

شب اگرچه هنوز مهتابی است

روزها اگر چه می گذرد

شب اگر چه هنوز طولانی است

بی تو لحظه های من اینجا

مثل برگه های سفید این دفتر

صاف و ساده ولی چه تکراری است

غم بیا.. بیا پناهم باش

اشک را بگو کنارم باش

غصه را بگو که از کرمت

در دلم همیشه مهمانی است

گر چه دست هایم هنوز هم داغ است

لمس تو برای دستانم

همچو خواب... خوب و رویایی است

من برای تو همان خوابم

مثل کابوس .. تلخ می مانم

خواب را میپری و در مغزت

ساده مثل آه می مانم

تو ولی برای شب هایم

مثل آن عبور فانوسی

نور میدهی و در سکوت دلم

مثل آن صدای ناقوسی