مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۵ مطلب در فروردين ۱۳۸۵ ثبت شده است

صولت الدوله قشقایی را بشناسیم .

اسماعیل خان (صولت الدوله قشقایی) فرزند داراب خان  ایل بیگی  ایل قشقایی فرزند مصطفی قلی خان ایلخانی فرزند جانی خان قشقایی ، متولد 1


252 هجری شمسی .1293 قمری در سن 17 سالگی وارد خدمات دولتی شد .

همسرش خدیجه بی بی دختر  عبد الله بیگ کشکولی  بود .

شاید خاطری نرنجد و شاید کسی نفهمد

شاید خاطری نرنجد و شاید کسی نفهمد و هیچ وقت نداند  که از کجا آمده و برای چه آمده و به کجا می رود و در طول زندگی خویش از زندگی چه خواسته است و بر روی این کره خاکی فقط موجودی زنده بوده است .

بهار زیبا

زندگی را باورکن همان گونه که هست با همه رنجهایش با همه دردهایش با همه شادیهایش و غم هایش با همه سختی هایش و پیروزی هایش با همه دلفریبی هایش با همه شکستها و پیروزی هایش با همه خاطرات تلخی و شیرینی هایش و زندگی را دوست بدار و به سرنوشت ارزش ده .

در تمام زندگی امیدوار باش و هرروز را با ایمان به خداوند و فردایی بهتر به شب برسان . اینگونه باش تا زندگی برایت سهل تر و زیباتر باشد و یقین داشته باش که از دید خداوند پنهان نخواهی ماند .

تقدیم به بهار عزیزم

حرف نگفته است یه دنیا شعرو شادی تو خنده هات نهفته است

من از تو میخونم بمون تا بمونم

که با تو بهارم که بی تو خزونم

 

نان را هوا را روشنی را بهار را از من بگیر

اما خنده ات را هرگز... تا چشم از دنیا نبندم

من به تو خواهم رسید؟

از غروب ایل می نویسم  از غم ها و شادی های افراد ایل می نویسم از دوری راه و بار گران می نویسم