کاش دیدنت رویا نبود
کاش دیدنت رویا نبود
گفته بودی
می مانم
ولی رفتی
و گفتی که اینجا
جا نبود
من دعا کردم
برای بازگشت
،دستهای تو ولی بالا نبودکاش دیدنت رویا نبود
گفته بودی
می مانم
ولی رفتی
و گفتی که اینجا
جا نبود
من دعا کردم
برای بازگشت
،دستهای تو ولی بالا نبودمی کشم عکس چشاتو توی دفتر خیالم
واسه گریه تورو می خوام ای بهونه زلالم
وقتی تو پیشم نباشی مثل یه زندونه دنیا
مثل التماس یک مرد توی یک جزیره تنها
مث وحشت یه کابوس تو شبای سردو تاریک
یا به دریا نرسیدن واسه ی یه رود باریک
حالا که بلور اشکام روی گونه هام نشسته
حالا که بغض ترانه تو گلوی من شکسته
می خونم لحظه به لحظه توروبا صدای خسته م
می خونم تا توبدونی دل به چشمای تو بستم
تو شبای بی ستاره م می درخشه روی ماهت
خورشید عشقو می بینم پشت شیشه نگاهت
گرمی سبز نوازش روی گونه های خیسم
با همین دستای سردم هنوز از تو می نویسم
زندگی پر از سواله می دونم
رسیدن به تو خیاله می دونم
تو میگی یه روزی مال من میشی
اما موندنت محاله می دونم
تو میگی شبا دعامون می کنی
چشمه ی چشات زلاله می دونم
توی آسمون سرنوشت ما
ماه کاملم هلاله می دونم
تو میگی پرنده شیم بریم هوا
پرواز آدما مشکله می دونم
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم
با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
برای چشمان سیاهت ، لبخند زیبات تنگ شده