مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲ مطلب در دی ۱۳۸۷ ثبت شده است

به اندازه تمام انتظارها بی قرارت هستم .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو! کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام.......... به اندازه تمام انتظارها بی ‌قرارت هستم

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست،

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست، به من نگو که چگونه بی تو
      زیستن را تمرین کنم، مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد، مگر میشود هوا
      را از زندگیم برداری و من زنده بمانم،بگو معنی تمرین چیست، بریدن از چه چیزی
      را تمرین کنم، بریدن از خودم را، مگر همیشه نگفتم که توهم پاره ای از منی، از
      من نپرس که برای چه اشک هایم به پروانه ها هدیه می دهم، همه میدانند که دوری
      تو روحم را می آزارد، تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی
      کسیم باشند، نگاهت را از چشمم بر ندار، مرا از من نگیر، هوای سرد اینجارا
      دوست ندارم، مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهایم....