دلم تنگ است ...
دلم تنگ است ...
دلم چون برگهای پاییزی پر از درد است ...
صدای خش خش برگها به همراه تپیدن های قلبم می شود آغاز ....
و من تنهاتر از تنها به مرگ برگهای سبز می گریم ...
.... ولی تک برگ زردی هم برای مرگ من کافیست ....
دلم تنگ است ...
دلم چون برگهای پاییزی پر از درد است ...
صدای خش خش برگها به همراه تپیدن های قلبم می شود آغاز ....
و من تنهاتر از تنها به مرگ برگهای سبز می گریم ...
.... ولی تک برگ زردی هم برای مرگ من کافیست ....
عروسک قصه ی من، گهواره ی خوابت کجاست
قصر قشنگ کاغذی، پولک آفتابت کجاست
بال و پر نقره ای کفتر عشقمو کی بست
آینه ی طوطی منو، سنگ کدوم کینه شکست
عروسک قصه ی من، زخم شکسته با تنت
بمیرم ای شکسته دل، چه بی صداست شکستنت
صدای عشق من و تو، که تلخ و گریه آوره
تو این سکوت قصه ای، انگار صدای آخره
بعد از من و تو عاشقی، شاید از دنیا بره
شاید با مرگ من و تو، عاشقی از دنیا بره
عروسک قصه ی من،سوختن من ساختنمه
تو این قمار بی غرور، بردن من باختنمه
عروسک قصه ی من، شکستنت فال منه
این سایه ی همیشگی، مرگ که دنبال منه
جفتای عاشقو ببین، از پل آبی میگذرن
عروسک قلبشونو، به جشن بوسه می برن
اما برای من و تو، اون لحظه ی آبی کجاست
عروسک قصه ی من، پس شب آفتابی کجاست
دوستت داشتم ...یادت هست ؟ ...گفتم دوستت دارم ...و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن ....رفتم تا بزرگ شوم ...اما انقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت داشتم