بهار قصه من
عروسک قصه ی من، گهواره ی خوابت کجاست
قصر قشنگ کاغذی، پولک آفتابت کجاست
بال و پر نقره ای کفتر عشقمو کی بست
آینه ی طوطی منو، سنگ کدوم کینه شکست
عروسک قصه ی من، زخم شکسته با تنت
بمیرم ای شکسته دل، چه بی صداست شکستنت
صدای عشق من و تو، که تلخ و گریه آوره
تو این سکوت قصه ای، انگار صدای آخره
بعد از من و تو عاشقی، شاید از دنیا بره
شاید با مرگ من و تو، عاشقی از دنیا بره
عروسک قصه ی من،سوختن من ساختنمه
تو این قمار بی غرور، بردن من باختنمه
عروسک قصه ی من، شکستنت فال منه
این سایه ی همیشگی، مرگ که دنبال منه
جفتای عاشقو ببین، از پل آبی میگذرن
عروسک قلبشونو، به جشن بوسه می برن
اما برای من و تو، اون لحظه ی آبی کجاست
عروسک قصه ی من، پس شب آفتابی کجاست
- ۸۵/۱۰/۰۹