مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۷ مطلب در خرداد ۱۳۸۹ ثبت شده است

من می روم

من می روم

وتو با فکر بازگشت من، برای همیشه تنها می مانی!

نمی دانم

شاید

نه من تو را دوست داشتم ونه تو مرا !!!!!!!

 

نرم افزار ریموت

باید رفت ...

وقتی برای نوشتن نیست

وقتی برای خواندن هم نیست

دیگر حتی وقتی برای ماندن و شنیدن هم نیست

باید رفت

باید رفت به هر جا که ممکن شد

ماندن، پوسیدن است

کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم


پس اکنون را که قراری نیست

چاره چیست

باید رفت ...

 

 

باور کن

باور کن
دیگر نه پایی دارم که پا به پای بودنت بدوم،
نه نگاهی که در انتظارت بمانم.
واژه ها را هم پیدا نمی کنم.
این دستها هم، دیگر از سرما یخ زده است!
کمی دورتر از حضور خیال من و تو، پچ پچ ها را می شنوی؟!
می گویند اگر نباشی بغضم سبک می شود.
آنوقت تنها من می مانم و من.
آنوقت دیگر نه فریاد می کنم نه سکوت.
آنوقت دیگر پاهایم آبله نمی زند از این همه دویدن پی ات.
می گویند اگر نباشی به هیچ کجای من و این دنیا بر نمی خورد.
آنوقت فقط من می مانم و این همه شعر که می دانم در انتظار نگاهم هستند.
آنوقت فقط من می مانم و این همه دلتنگی هایی که بیقرار ِبودنم می شوند.
آنوقت فقط من می مانم و این همه نگاه که می دانم برای فردایشان دستهایم را می خواهند.
می گویند اگر نباشی، خنده با نگاهم آشتی می کند!
می گویند اگر نباشی، دوباره به یاد می آورم بهار کی از راه می رسد!
می گویند اگر نباشی،...
نگاه از من پنهان نکن!
آنها می گویند.
اما من...
هنوز هم همه فصلها را تنها پهار می بینم،
هنوز هم دلم هوای باران دارد و دلتنگی های شبانه.
هنوز هم در پی عطر یاس هستم و هق هق نبودنت.
هنوز هم دستهایت را می خواهم.
و هنوز هم... د... و... س... ت... ت... د... ا... ر... م.

 

تقدیم به مادر مهربانم

آنا جان آنا قوربان آدینا

 دونیا بیر یانا سن ده بیر یانا


 سنن محبتلی یوخدی دونیا دا

 
نقد قلبیم ده قان وار

 
نقد جانیم دا جان وار

 
سنسیز اوزومنن اولارام من بیزار

 
آنا جان آنا قوربان آدینا

عشق واقعی

آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد ،به یاد من باش که همواره به یاد تو هستم.

سوره بقره

جاده قدم های تو را دلتنگ است ...

تو هرگز دلتنگی چشمانم را ندیدی

و تصویر خاموشی قلبم را در روشنای آرزوهایت

تو فریاد سکوتم را در میان واژگان روزمره زندگی نشنیدی

تو فرصتی نداشتی

برای برداشتن سیب سرخی از دستانم

فرصتی نداشتی برای باور کردن باورهایم

جاده ها چنان تو را در خود گرفتار کرده اند

که لحظه ای توان ایستادن نداری

تو فرزند سفر بودی

و من نواده سکوت خویشتن

دیگر انتظارت را به انتظار نخواهم نشست

برو مسافر

جاده قدم های تو را دلتنگ است ...