وتو با فکر بازگشت من، برای همیشه تنها می مانی!
نمی دانم
شاید
نه من تو را دوست داشتم ونه تو مرا !!!!!!!
وتو با فکر بازگشت من، برای همیشه تنها می مانی!
نمی دانم
شاید
نه من تو را دوست داشتم ونه تو مرا !!!!!!!
وقتی برای خواندن هم نیست
دیگر حتی وقتی برای ماندن و شنیدن هم نیست
باید رفت
باید رفت به هر جا که ممکن شد
ماندن، پوسیدن است
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم
پس اکنون را که قراری نیست
چاره چیست
باید رفت ...
آنا جان آنا قوربان آدینا
دونیا بیر یانا سن ده بیر یانا
سنن محبتلی یوخدی دونیا دا
نقد قلبیم ده قان وار
نقد جانیم دا جان وار
سنسیز اوزومنن اولارام من بیزار
آنا جان آنا قوربان آدینا
سوره بقره
تو هرگز دلتنگی چشمانم را ندیدی
و تصویر خاموشی قلبم را در روشنای آرزوهایت
تو فریاد سکوتم را در میان واژگان روزمره زندگی نشنیدی
تو فرصتی نداشتی
برای برداشتن سیب سرخی از دستانم
فرصتی نداشتی برای باور کردن باورهایم
جاده ها چنان تو را در خود گرفتار کرده اند
که لحظه ای توان ایستادن نداری
تو فرزند سفر بودی
و من نواده سکوت خویشتن
دیگر انتظارت را به انتظار نخواهم نشست
برو مسافر
جاده قدم های تو را دلتنگ است ...