صولت الدوله قشقایی را بشناسیم .
در سال 1324 قمری رسماً به عنوان ایل خانی ایل قشقایی منصوب شد.صولت الدوله در دوره پنجم و هشتم قانون گذاری از طرف مردم جهرم به مجلس راه یافت ، اما به موجب لایحه ای که علی منصور وزیر کشور تهیه و تنظیم نمود و به مجلس داد نمایندگان خود فروخته به دستور اربابان خود بدون هیچ گفتگویی در شهریور ماه 1311 به اتفاق آراء آن را تصویب و از وی که در آن زمان در زندان رضا شاه بود سلب مصونیت نموده و سه ماه بعد در سن 59 سالگی به زندگی او خاتمه داد.
این اولین سلب مصونیت در تاریخ مجلس ایران است.
صولت الدوله در زندان با همان لباس و کلاه مخصوص قشقایی بسر می برد . او در سخن گویی بی پروا بود و اکثراً به اولیای مملکت ناسزا می گفت .
ناصرخان قشقایی که جوانی باهوش و زیرک بود ، سعی می کرد که در این جنجال ها اسباب زحمت بود شرکت ننماید . علت مرگ صولت الدوله را هم معلول این می دانند که پزشک احمدی دژخیم زندان که در شغل خود تجربیاتی نداشت میزان سمی که به وسیله انژکسیون استعمال نمود خیلی شدید بود ، به طوری که این اولین قربانی یعنی صولت الدوله قشقایی در حال نماز خواندن سکته کرد و پهلوی ( رضا خان) را از نگرانی بیرون آورد . اما دکتر کردستانی که پس از معاینه جسد صولت الدوله قشقایی گفته بود که مرگ او ناشی از تزریق آمپول سم بوده او را متهم به جنون و هذیان گویی کردند.
جسد پاکش را در امامزاده عبدالله مقبره خانوادگی آنها دفن نمودند.
در 11 سپتامبر 1915 وزیر مختار آلمان نامه ای به صولت الدوله نوشت و در این نامه وطن پرستی او را ستود و همراه با تحفه ای که برای او فرستاده وی را به ادامه مبارزه اش تشویق نمود .
صولت الدوله قشقایی با شنیدن اعطای امتیازات شاه نالایق به استعمارگران دلش به درد و غیرتش به جوش آمد و نسبت به آنان نفرت پیدا کرده طغیان نمود و قربانی همین استعمارگران و وطن فروشان داخلی شد.
صولت الدوله قشقایی در برابر دیکتاتوری جون رضا خان هیچگاه سر تسلیم فرود نیاورد و تا آخرین لحظه از حقوق خود و ملت ایران دفاع نمود .
ما امروز بازماندگان صولت الدوله هایی هستیم که با استقلال و آزادی یک عمر زندگی شرافتمندانه کردند و در مقابل هر طالمی چه داخلی و چه خارجی سر تسلیم فرود نیاوردند و با آنها جنگیدند . امروز نیز جوانان اصیل قشقایی راه صولت الدوله ای را ادامه خواهند داد که 130 سال پیش در این خاک متولد شد و تا آخرین لحظه زندگیش مردانه در مقابل ظلم و ستم ایستاد و از حقوق مستضعفان دفاع کرد .
- ۸۵/۰۱/۲۹
کجایی؟؟؟
چه خبر از شیراز؟؟؟
-------------------------------------------------------------
آن که میگوید دوستات میدارم
خنیاگر غمگینیست
که آوازش را از دست داده است.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار کاکلیی شاد
در چشمان توست
هزار قناریی خاموش
در گلوی من.
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
آن که میگوید دوستات میدارم
دل اندُهگین ِشبیست
که مهتاباش را میجوید.
ای کاش عشق را
زبان سخن بود