مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

ایل من قشقایی

از شبهای سرد زمستانش از روزهای گرم تابستانش از آن روزهایی که بر ایلمان چه سختی ها گذشته است از مردان استوارش از زنان وفادارش هر چه بگویم کم گفته ام  چرا فیلم، این ها همه حقیقت است از مادران پیر و مهربانش  از پدران زحمت کش و دلیرش می نویسم .از روزهای بی پایان بهار و پاییزش می نویسم از تمامی دلتنگیهای ایلمان می نویسم از اتراق شبانه ایل از کوچ های دور و دراز ایلمان می نویسم، می دانم که هزاران فیلم می شود از زندگی ایل قشقایی تهیه نمود .

از سنتهای دیرینه ایل از ساز و دهل در شادیها و عروسی ها از پایکوبی جوانان ایل در جشنها می نویسم از غمهای ناخواسته ایل می نویسم از روزهایی که مردمان ایل داغدار می شوند همه سیاه می پوشند حتی چوپ دستی چوپان هم با جوهر سیاه می گردد تا با تمام وجود غم را حس نماید .

آری من در میان ایل بوده ام حتی در میان ایل و در یکی از شبهای سرد بهار در هنگام کوچ متولد شده ام و از آن هنگام زندگی من در میان ایل و همراه ایل شروع شده است و از آن روز تا امروز در غمها و شادیهای ایلمان پیوسته حضور داشته ام در میان ایل بوده ام و  ازدرد و مشقت ایلمان با خبرم شاید روزی بتوام زندگی مردمان قشقایی را در قالب چندین حلقه فیلم به تمام جهانیان هدیه کنم

  • ۸۴/۱۰/۳۰
  • مسافر غریب

نظرات  (۱۵)

  • محمد ابوالفتحی
  • سلام.. ممنون که به من سرزدی و منو به لینکهای وبلاگت اظافه کردی من نیز شما را اظافه نمودم با همان نامی که خواسته بودید...
    راستی یه حرف از حروف لینک منو جا انداختین عزیز نوشتی : "روزی شماینجاست" در صورتی که درستش اینه " روزی شما اینجاست " لطف کنید "ا" که جا افتاده است را اظافه کنید ... از شما متشکرم... موفق باشید
    سلام دوست عزیز : بازهم عرض میکنم ازنظر من آنهاٍیی که دردل ماست برایمان زنده می مانند زیرا بهترین جایگاه را در وجود ما دارند پس ×××××
    واما درباره زندگی ما درایل من بخشی از خاطراتم را دراین سایت آورده ام میدانم شما چه میگوٍید ..نوشته های شمارا خواهم خوانمد..
    سلام
    سلام بر شاپرک رنگین بال و پر که در گلزار گلستان ایل قشقایی
    پرورده شدست و میل به پرواز دارد در افقهای دورو درازی که من می دانم او
    که این افقهای دور کجایند...
    پرواز بر فراز آسمان آبی حقی که دریغ شده است...
    خانزاده تو اوج گرفتی فقط باید حواستو جمع کنی
    من از این پایین نظاره گر بال زدنت بر فراز حصار ها هستم
    بشکن حصارهایی رو که خیلی وقت پیش باید می شکست...
    آرزومند آرزوهای خانزاده: شبنمی که میفهمد می بیند لمس می کند
    تمام..........
    سلام
    خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    آره؟؟؟؟؟؟؟؟
  • ولی زاده یادکوری علی
  • از حضورت ممنونم و از اینکه دوستی خوب چون شما پیدا نمودم بر خود می بالم
    برای با هم بودن باید دوست داشتن را صا دقانه خواست.
    به امید حضور سبز شما
    اره اهالی اونجا ادمهای مقاوم و خونگرمی هستند چه زن و چه مرد چه پیر چه جوون فرقی نمیکنه همگی زحمت کشند
    سلام عزیز به روزم و مثل همیشه منتظر نظر پر احساست در وبلاگم ....قربانت لیلا
    سلام
    چرا دلگیری خان زاده
    سلام هم از خودم و هم از جمعیت
    به روزم سر بزن
    سلام
    خوبی
    دیگر دلم را با هیچکس قسمت نخواهم کرد!

    دلم را ریخته ام بیرون.

    سهم تو همین لبخند خشکیده قابش بر لبانم است،
    ببخش اگر سهم پرنشاط خنده هایت

    را در لبخند خشکی فقط ریخته ام
    http://kharabati5.blogfa.com
    بدرود
    سلام
    آنقدر در سوز عشقت ساختم تا سوختم
    عشقبازی را ز پروانه چنین آموختم
    .....................................................................
    ای مرغ چمن عشق زپروانه بیاموز
    کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
    .....................................................................http://kharabati5.blogfa.com/
    بدرود
    خانزاده
    .................................
    چرا؟
    دوست مسافرم سلام
    از ایل بزرگ قشقایی گفتی و خواندم.
    نوشته های مرا نیز به یمن آشنایی ات بخوان
    سلام مسافر: گفتی در ایل بدنیا امدی زندگی کردی و... اما ایا هیچ وقت کنار ان جوی ابی که از جلوی چادرتون میگذره نشستی .... نمیدونم ... ولی من نشستم و بهنام رو دیدم با تمام وجودم احساس کردم ... داشت با خدا حرف میزد با تمام وجودم شنیدم که از خدا میخواست که اون رو به اخر اون ابها ببره شاید فکر میکرد بعد از دریا رهایی است یا شاید فقط میخواست بداند اخر ان جوی اب به کجا میرفت...
    خدا بهنام رو به رهایی رسوند به بشت ابها اونجا که خونه ی خودشه
    و شما فقط زندگی میکنید و به دنیا مییایید و شاید بعضی وقتا میبینید اما هیچ وقت احساس نمیکنید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی