مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

من از دیار گمشده می نویسم

                                به نام خدا                                                                  

نمیگه کسی واسه مرمتش فکری کنیم         هیچ کسی سراغ این کلبه ویرون نمیاد

گاهی وقتا اینقدرآب و هوام ابری میشه         که قدر اشکهای من از رود کارون نمیاد

   من از دیار ابرها ، کوهها و دشتها می نویسم من از نغمه غم انگیز بلبل های بی پناه می نویسم من از راههای دور می نویسم من از گریه گنجشکان بی آشیانه می نویسم من از مادران و پدران داغدار می نویسم من از بی حرمتیها می نویسم .من درد و دلهای بی صدای کودکان یتیم را خوب می فهمم من دستهای رو به دعای مادران را می بینم من غم بزرگ پدران غریب را خوب می دانم .چه سخت است در دیار و وطن خویش غریبانه زیستن، چه سخت است فرزند خویش را از دست دادن و کسی به کمک نیامدن چه سخت است از قانون گفتن ولی اجرا نکردن چه سخت با مردم بودن اما نبودن چه سخت است از ملت بودن ونبودن.

مسئولین آموزش و پرورش شهرستان ممسنی،آیا به یاد دارید دوم آبان 1383 در منطقه بردنگان در روستای نرمون در یکی از غروب های پاییزی جوانی 16 ساله(اول دبیرستان) به نام بهنام خردمند هنگام بازگشت از مدرسه در اثر طغیان سیل در رودخانه غرق شده و با توجه به اینکه به تمامی نیروهای انتظامی شهرستان اطلاع داده می شود و موضوع به صورت کتبی به اطلاع کلانتری شهر ممسنی می رسد هیچ ارگان و یا سازمانی اقدامی نمی کنند و فردای همان روز در 10کیلومتری همان رودخانه جسد بی جانش  پیدا شده. اگر سعدی رحمه اله علیه می فرماید:بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند**چو عضوی به درد آورد روزگار    دگر عضوها را نماند قرار

اما در شهرستان ما بنی آدم اعضای یکدیگر نیستند  و عضوی از یک مجموعه از دست می رود و دیگر عضو ها بی خبر می مانند. اما چند صباحی بعد در شهرستان لردگان از توابع استان چهارمحال و بختیاری مدرسه ای آتش می گیرد و تعدادی دانش آموز در آتش می سوزند و جان خود را از دست می دهند و چه خوب مشخص می شود که در لردگان بنی آدم اعضای یکدیگرند. رادیو تلویزیون و تمامی رسانه ها اخبار را منتشر نموده و رئیس جمهور وقت (آقای خاتمی) دستور می دهد از بودجه کشور راس 48 ساعت خسارات وارده تامین گردد .چون اصل بیست و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می گوید:برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی ، بیکاری ، پیری ، از کار افتادگی ، بی سرپرستی ، در راه ماندگی ، حوادث و سوانح و نیاز به مراقبتهای پزشکی به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی و دولت موظف است طبق قوانین  از محل در آمدهای عمومی و در آمدهای حاصل از مشارکت مردم خدمات و حمایتهای مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تامین کند .اما گر چه اینگونه نبود بلکه هیچ مسئولی در آموزش و پرورش شهرستان ممسنی جهت سرکشی و تسلیت به خانواده آن مرحوم رجوع نکرده و هیچ کمک معنوی و روحی به این خانواده داغدار نشد بلکه پزشکی قانونی شهرستان و دادگستری شهرستان علت مرگ را تشخیص نداده و بار گران را گرانتر کردند و جسد آن مرحوم را تحویل خانواده داغدارشان ندادند  و خواستند این قصه درازتر شود و درد و آلام این خانواده را افزونتر نمودند تا به قول خودشان به قانون عمل کرده باشند .چرا اکنون پس از گذشت یک سال و سه ماه از این واقعه کسی نمی خواهد قانون را عملی کند؟در روزی که این خانواده داغدار از نظر مالی در وضعیت بحرانی و از نظر روحی کاملا تضعیف شده بودند خرجهای بیهوده ای را برای این خانواده تراشیدند. هزینه حمل جسد از بهشت زهرا ی نورآباد با آمبولانس شخصی به شیراز  نگهداری جسد در دارالرحمه شیراز هزینه معاینه و کالبد شکافی جسد، ارجاع جسد با آمبولانس شخصی از شیراز به زادگاه آن مرحوم در ماهور میلاتی و تمامی هزینه هایی که می توانستند در این موقعیت زمانی بر بار مشکلات هزاران بار بیشتر بیفزایند . غم از دست دادن عزیزمان و ناکارآمد بودن پزشکی قانونی شهرستان و تصمیم غیره منطقی قاضی یوسفی باعث متحمل شدن خسارات گزافی برای خانواده مان شد . قلبمان شکسته بود عزیزمان از دست رفته بود مرحمی نداشتیم و همه نمک به زخممان می پاشیدند غریب روزگار شده بودیم تنهای تنها مانده بودیم و یک دنیا مشکل و غم پیش رویمان بود و هیچ یاوری جز خداوند متعال نداشتیم . ریاست آموزش و پرورش ممسنی ، دبیرستان پسرانه بردنگان چرا کسی به دیدن این مادر و پدر داغ دیده نیامد چرا کسی یک متر پارچه مشکی بر دیوار این خانه نچسباند چرا کسی دلدارمان نشد چرا کسی فریادهایمان را نشنید .چرا همه بی صدا نشستید مطمئن باشید همیشه روزگار به این شکل نخواهد ماند مطمئن باشید که باید روزی جوابگوی اعمال خود باشید . کسی در حیطه کاری شما از دنیا می رود و شما بی خبر می مانید وای به حال شما اگر از پس امروز فردایی باشد . فردایی که جوابگوی اعمال خود باید باشید مطمئن باشید که جواب این همه نامهربانیها و سنگ دلیها را در محضر شریف خداوند  نمی توانید بدهید چون جوابی ندارید چون می توانستید فریادرس باشید اما نشده اید .چون مسئول بودید اما قدم پیش نگذاشتید چون فقط رئیس بودیدو مسئول یک قشر در جامعه، اما جوابگو نبودید.پس ناچار می شویم در این دنیا فقط به قانون و اصول آن متوسل شویم چنانکه اصل یکصد و هفتاد چهار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می گوید: نظارت به حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین در دستگاهای اداری به عهده (سازمان بازرسی کل کشور) می باشد پس ناچار هستیم شکایت خود را پس از گذشت یکسال و سه ماه از این حادثه به سازمان بازرسی کل کشورتقدیم کنیم .                                                                                                                                

  • ۸۴/۱۲/۰۹
  • مسافر غریب

نظرات  (۱۹)

salam doste man
veblag zibaie darid
omidvaram hamishe har ja ke hastid salem va movafagh bashid
khodahafez
سلام بر خانزاده خستگی ناپذیر
ازت دلخور بودم و گلایه داشتم
چرا که نوشتن را رها کرده بودی
قلم زیبنده دست خانزادگان است
خانزاده ای که می خواهد از حق پا مال شده
دفاع کند
خانزاده شبنم های زخم خورده لا بلای
این روزگار فراوانند
همه هامی و مشوق خانزاده می باشند
خدا بیامرزه بهنام عزیز را که در آغار راه و نوجوانی به دیار باقی شتافته است
اگر روزگار مجالش می داد چه بسا او هم به ما می پیوست و از حق یک
ایل یک فامیل یک قرن زندگی سر فرازانه دفاع می کرد...
اما افسوس که دست شوم اجل و چشمان حسودش تاب دیدن را نداشت
...
خدا بیامرزدش روحش شاد و یادش گرامی باد...
خانزاده کوتاه نیا ادامه بده که برنده تویی...
عزیز خوبم
خوشحال هستم که هنوز مینویسید
و زیبا هم مطالب را بیان میکنید دستانت را به حکم تکلیف تنها با نمک عشق ابدیده کن که نه فریاد را کسی میشنود و نه درد را کسی حس میکند گویی کرانند و کوران
اینک با تو حرفی دارم
برای زیبا شدن دنیایی که ارزو یش را داری خود زیبا باش
  • داداش فردین
  • سلام خوشحالم که بلاخره یه هم شهری پو بلاگفا پیدا کردم ....
    منم یه مسافرم مسافر شهر غم اما ما مدتهاست که از نوراباد مهاجرت کردیم ..
    سرزمین زیبایی داری بهت تبریک میگم ...
  • مهسایی قوقولی
  • سلام مرسی که به تموم دل خوشیام سر زدی من مهسا معروف به جغله... مهسا یی و قوقولی هه هه هه دانشجوی ادبیات شعر میگم ادم فجیحی هستم فعلا
    گم شده؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم... بیخیال اینا ......دلم میگیره شما از کجایی؟
  • mahsaaayiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
  • تبادل لینک؟ok?
    : 1:46
    با سلام! خوانندگان این سایت بویژه دختران (بانوان) قشقائی را دعوت میکنم که در آدرس های زیر با مطالب و عکسهای زیبائی که بطور مختصر در باره زندگی و مبارزات مهین جهانگیری درج شده آشنا شوند. در آدرس زیر در ستون سمت چپ
    http://www.roshangari.com/
    و یا در آدرس زیر.
    http://www.roshangari.net/as/sitedata/20060215020849/20060215020849.html
    سلام خیلی جالب بود مرسی که سر میزنید باز هم بیا خوشحال میشم
    راستی فکر کنم هم استانی باشیم
    دزود بر تو عزیر!!!فاجعه نام دیگری ندارد لیاقتمان حقئ که بیش از انهاست مردم ما بیاقت امکانات بیشتر دارنت حیف!!ناراحت شدم ...سیامک
    ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی مرواد از یادت
    سلام دوست من
    پیشاپیش عید نوروز را به شما تبریک می گویم
    و از خداوند متعال آرزوی سلامتی
    و سعادت برای شما
    ............
    در ضمن نوشته های جالبی داشتی
    ..........
    دوستی
    بس سحر انگیز است
    خاطره ای را
    شیرین می کند
    سهیم می شود
    در زندگی آن دیگری
    وچه اهمیتی دارد
    بزرگی این سهم.
    مهم شور و حرارتی است
    که بر می خیزد
    به لطف خورشید لبخندهای بی پروا
    که لحظه ها را آفتابی می کند:
    تبلور همان اندیشه های خالص و مهر انگیز


    موفق باشی
    بدرود
    سلام
    خسته نباشی عزیز
    واقعا منو تحت تاثیر قرار داد ولی فکر کنم شکایت رو فقط باید به خدا کرد. همین
    چون :خانه از پای بست ویران است
    موفق و پایدار باشین
    یا حق
    سلام
    زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
    هر کسی نغمه خود خواند از صحنه رود
    صحنه پیوسته به جاست
    خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد
    وب قشنگی داری
    به من هم سر بزن
    موفق باشی
    این صفحه ی ادبی به شب است.
    salam
    mamnon ke ghabel donestid
    up kardam age dost darid sar bezanid
    felan khoda negahdar
    رفته بودم سر حوض

    تا ببینم عکس تنهایی خود در آب

    آب در حوض نبود... .

    چرا غمها نمیدانند که من غمگین ترین غم های دنیایم

    بیا ای دوست با من باش که من تنها ترین تنهای دنیایم
    مسافر تو تنها نیستی
    راهت را ادامه بده
    و بدان خدا با توست
    در مبارزه ات موفق باشی
    شادی تو ارزوی من است
    سلام دوست عزیز
    صبوری پیشه کن چراکه خدا با صابران است ..خدایش رحمت کند..هیچ فقط آن حادثه تلخ از ذهنم پاک نخواهد شد ان روز را خوب به یاد دارم...روزی که کل زادگاهم بردنگان در غم بهنام گریستند.....
    سلام . خوبی . خیلی متاثر شدم وقتی فهمیدم بهنامت چی شده . خدا الهی رحمتش کنه و به تو و خونواده محترمت صبر بده . روزهای سختی رو گذروندی میدونم ولی باید صبور باشی و شکایت مدیران نا کارامد هم به بازرسی کل کشور بی فایده است مثل همیشه . شکایت مرگ بهنام و عزیزانی دیگه ای که به خاطر عدم مسئولیت پذیری عده ای پیش اومده رو باید به خدا ببریم تا خدا خودش به حسابشون رسیدگی کنه .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی