« فراموشت نخواهم کرد تا نفسی در سینه دارم »
وقتیکه نسیم جانبخش صبحگاهان ترانة عشق را در گوش شقایق دل زمزمه می کند ، وقتیکه آفتاب سادگی مهربانی را بر وسعت اندیشه ام می پراکند.چگونه می توان به خزان اندیشید و از کویر خشک سخن گفت . گوش کن این نغمه دل انگیز بهار است که با گلهای معطر به مهمانی قلبها می آیند می توان پنجرة دل را گشود و به بهار سلام کرد من مدتهاست که به باور آمدنت نشسته ام و تو لطیف تر از شبنم به نگاه شقایقها می آیی . ای پرندة آرزوی من بگو ، بگو تا کی در تمنای وصالت به جادة امید دیده بسپارم .آمدنت حدیث کهنه ای است که همیشه با من تازه است و من در کشاکش باورها و دلشوره ها به آمدنت منتظر ماندم دلتنگم و دیدار تو درمان من است . نفرین بر جاده ها اگرمنظورشان جدایی باشد جدا از تو نمی خواهم ببینم روی دنیا را . می دانی پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است
« فراموشت نخواهم کرد تا نفسی در سینه دارم »
- ۸۵/۰۳/۲۵
بهار زیباست .......جاده زیباست .........همه چی زیباست به شرط اینکه ما هم زیبا ببینیمشون
امیدوارم به هر آنچه در زندگیت می خوای برسی
حسرت ببرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفتست
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه شب خوابش آشفتست