کاش می دانستی که می توانم پا یه پایت تا هر کجا که باشد بیایم ...
مسافر غریب | پنجشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۸۵، ۰۷:۵۱ ق.ظ |
۴ نظر
کاش میدانستی که دستانت را نیازمندم ! کاش میدانستی که آغوشت را برای گریه کم دارم ! کاش میتوانستی بفهمی که بغض دارد خفه ام می کند ! کاش میدانستی که بودنت را همیشگی می خواهم ! کاش میتوانستی بفهمی که وقتی نیستی دلتنگی امانم نمی دهد و وقتی هستی بغض اجازه ی یاری ... کاش میدانستی که قلبم تنها برای توست ... کاش می دانستی که می توانم آبادی را به باغت هدیه دهم ... کاش می دانستی که می توانم پا یه پایت تا هر کجا که باشد بیایم ...
- ۸۵/۰۴/۱۵
واقعا زیبا نوشته بودی حرف نداشت
دیگه به من سر نمی زنی؟؟
موفق باشی
منتظرم
فعلا..