مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

بهار عزیزم می‌شی برام باغبون میوه‌های تشنه و کال؟

اگه بگم که قول می‌دم تا همیشه باهات باشم...
اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم...

اگه بگم تو آسمون عشق من فقط «تو»یی...
اگه بگم بهونه‌ی هر نفسم تنها «تو»یی...

اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می‌کنم...
اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می‌کنم...

اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی...
اگه بگم بال منی لحظه‌ی پرواز منی...

می‌شی برام خاطره ی قشنگ لحظه‌ی وصال؟
می‌شی برام باغبون میوه‌های تشنه و کال؟

می‌شی برام ماه شبای بی‌سحر؟
می‌شی برام ستاره‌ی راه سفر؟

ولی بدون هرجا باشی یا نباشی مال منی
بدون اگه برای من هم نباشی
عشق منی

برای سعادت شبات شعرامو من داد می‌زنم
برای خوشبختی تو خدا رو فریاد می‌زنم.

  • ۸۵/۰۴/۲۹
  • مسافر غریب

نظرات  (۴)

سلام مهندس!
چه وبلاگ قشنگی دارید!وصد البته بامطالب زیباتر.....
ازدل تا قلم ...خیلی زیبا تونستید به تصویر بکشیدش!ویه تیتر جالب و قالبی که به نوشته هاتون می خوره...
خوشحال می شم طرفای مامهتابی شید.ومثل یه مسافر خاکی از خودتون ردی بذارید تامتوجه حضورگرمتون بشم.
درپناه حق پیروزباشید
یازهرا
سلام ازماست!
بابا اینا که قابل شمارو ندارن....همه ی ماباهم همسفریم...توجاده ی امیدوآرزونظرلطفتونه!خوشحال می شم درباره ی وبلاگ نظریاانتقادتون روبگید.
بازم منتظرآپهای قشنگتون هستم وصدالبته حضورسبزتون دروبلاگم.
درپناه حق پیروزباشید
یازهرا
سلام
هیچ کس نمی تواند ادعا کند که دیگری را خوشبخت می کند چرا که خوشبختی نسبی است ====
روزی

خواهم آمد،و پیامی خواهم آورد.

در رگ ها،نور خواهم ریخت

و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پرخواب!سیب آوردم،

سیب سرخ خورشید.

خواهم آمد، گل یاسی به گدا خواهم داد...

دوره گردی خواهم شد،کوچه ها را خواهم گشت،

جارخواهم زد: آی شبنم، شبنم، شبنم

رهزنان را خواهم گفت :….

کاروانی آمد، بارش لبخند!

خواهم آمد سر هر دیواری، میخکی خواهم کاشت.…

پای هر پنجره ،شعری خواهم خواند.

هر کلاغی را ،کاجی خواهم داد.

....آشتی خواهم داد.

آشنا خواهم کرد.

راه خواهم رفت.

نورخواهم خورد.

دوست خواهم داشت.

" سهراب سپهری
حرف نداری واقعا" گلی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی