من نشانی از تو ندارم،اما نشانیام را برای تو مینویسم در عصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن، وارد کوچه پس کوچههای تنهایی شو! کلبهی غریبیام راپیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگیام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشستهام... "به اندازه تمام انتظارها بیقرارت هستم. اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .
سلام ببخشیداز ادرس اشتباه بله شما درست پیدا کرده ایدو مرسی از جوابتون من فاطیما از شیراز هستم حقیقتش من واسه کسی نظر نمیدم ولی یجوری وب شما به دلم نشست نتونستم نظر ندم حقیقتش ارشیوتون رو نخونده بودم ونخوندم ونفهمیدم دلتنگی شما واسه چی بود ولی انقدر که منو به یاد مسافری که همیشه منتظرشم انداخت کافی بود نمدونم شاید فکر کردم مسافر منو شماو خیلی ها یکی باشه وخیلی وقته که منتظرشیم وهر جمعه ..... به هر حال بازم متشکرم از وب و جواب شما و... و اگه اشکالی نداشته باشه می خوام از یکی از عکس ها تون استفاده کنم!؟
دلت در ارزوی دیدن کیست!
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
ببخشیداز ادرس اشتباه
بله شما درست پیدا کرده ایدو مرسی از جوابتون من فاطیما از شیراز هستم حقیقتش من واسه کسی نظر نمیدم ولی یجوری وب شما به دلم نشست نتونستم نظر ندم حقیقتش ارشیوتون رو نخونده بودم ونخوندم ونفهمیدم دلتنگی شما واسه چی بود ولی انقدر که منو به یاد مسافری که همیشه منتظرشم انداخت کافی بود
نمدونم شاید فکر کردم مسافر منو شماو خیلی ها یکی باشه وخیلی وقته که منتظرشیم وهر جمعه .....
به هر حال بازم متشکرم از وب و جواب شما و...
و اگه اشکالی نداشته باشه می خوام از یکی از عکس ها تون استفاده کنم!؟
دلت در ارزوی دیدن کیست!