مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

من همیشه به یادت هستم و هرگز فراموشت نخواهم کرد

اگر می دانستم که در آن یکشنبه معطر برای آخرین بار در هوای بارانی چشمهایم قدم می زنی . اگر می دانستم که دیگر تو را نخواهم دید کمی آهسته تر به بدرقه ات می آمدم  باور کن نمی دانستم که این آخرین دیدار است و گرنه از عقربه های ساعت خواهش می کردم از حرکت با یستند تا من قسمتی از لبخند شیوایت را به یادگار بردارم .

افسوس ،  دوسال است که هر صبح پنجره ها را به شوق دیدن  نسیم  باز می کنم می گویم شاید امروز از کنار تو عبور کرده باشد و عطر تو را به من رساند .

هر وقت تنهائی مسافری را دید ی؛ غروب انسان پاکی را فهمیدی... 

به یادش گریه کن ...

اشکی که برای تنهایی مسافری یا تبسم نگاهی یا لبخند گلی یا غروب انسان پاکی می ریزی ...؛  ...جاودانه خواهد بود

بیائید به حرمت قلب های پاک گل های یاس و مریم ؛  به حرمت آهوان بی گناه؛

همیشه از آزار دادن و شکستن قلب های خسته ی دیگران پرهیز کنیم ؛ به احترام انسان بودن همیشه طبیعت را با همه موجوداتش دوست بداریم.حتی اگر یکی از این موجودات؛ پلنگ وحشی ای باشد که هر روز قلب کوچک آهویی را از سینه جدا نموده و جسم بی روح آن را با روح های پاک آهوان گذشته پیوند دهد.باید بدانیم که دو خصوصیت در دل طبیعت نهفته است که یکی بر وفق مراد انسان و دیگری بر خلاف  خواسته انسان می باشد.کسی را می بینی که با آتش بازی می کند و کسی را می بینی که در آتش می سوزد...اما نمی دانی که آتش بازی جرات می خواهد و در آتش سوختن دل می خواهد؛ دل...کوه ؛ پناهگاه خوبیست برای انسان و پرتگاه بلندیست برای پرواز روح انسان از سینه ی او...آب روزی ما را از تشنگی نجات می دهد و یک روز زندگی ما را با خود می برد...و امان از روزی که حتی آب هم تو را بشکند...وای بر روزی که پناهگاهی جز کوه نداشته باشی و در آتش بسوزی و کسی نباشد تا آبی بر آتش درونت بریزد و دردهای زخمی  وکهنه ات را التیامی  بخشد.امان از روزی که غربت با تمام وجود خودش را به آدمی هدیه کند و رخنه کند در جان؛ روح ، هستی و حتی امید روزگارانت...وای بر شکسته بالی که بخواهد پر پروازی باشد برای ناامیدی گریزان از کوچه های خیس و شرجی.وای بر دستان سردی که روزگار گرمائی برای آن  نگذاشته و چشمان مهربانی که با تلنگری می شکنند تا غربت فرو خورده شان را با بغض سنگین سکوت هم آغوش کنند...وای بر آدمی که می فهمد و می فهمد...؛

تا انعکاس احساس پرواز می کندو تا تلنگر اقاقی، امید در جان و دلش رخنه می کند؛ تا بهار می ماند و با پاییز نفس می کشد و شب و روزهایش زمستانی اند، بی انتها...آری همه چیز خوب است اما بد هم هست ؛ خوبها که بد اند وبدها که بدتر.اما ای کاش همیشه فرصت این را داشتیم که همدیگر را درک کنیم و هر روز که می گذرد به زندگی با نگاهی تازه نظر بیندازیم.

خوبها را بفهمیم و بدها را به دست فراموشی بسپاریم؛ به امید اینکه آهوی وحشی؛ وحشت وحشی رخنه کرده در جانش را به باد دهد، تا لب چشمه برود و هرگز تشنه بر نگردد...

 ...و اشکی را که جاودانه مانده برایش؛ ماندگار کند

  ماندگاری ای که خیال خواب پروانه هم به آن نرسد....

  • ۸۵/۰۷/۱۴
  • مسافر غریب

نظرات  (۴)

سلام...
وبلاگتون زیبا بود.
امیدوارم در پیشبرد کارهایتان موفق باشید.
اگه دوست داشتی سری هم به من بزن خوشحال میشم.
با آرزوی بهتریتها برای شما.
  • دختــــــــر افغـــــــــان
  • وای باران ,
    باز آن شیشه پنجره را باران شست
    از دل من اما,
    چه کسی نقش تورا خواهد شست ؟
    آسمان سربی رنگ
    من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
    می پرد مرغ نگاهم تا دور
    وای باران
    باران
    پر مرغان نگاهم را شست
    خواب رویای فراموشیهاست
    خواب را دریابم
    که در آن دولت خاموشیهاست
    من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها میبینم
    و ندایی که به من میگوید :
    گرچه شب تاریک است
    دل قوی دار
    سحر نزدیک است
    باران
    شیشه ی پنجره را باران شست
    سلام مسافر!
    از کامنتت تشکر می کنم. برات آرزوی موفقیت دارم و ازت التماس دعا.
    سلام
    خدا قوت قرار بود برای موسیقی وبلاگ کاری کنید چه شد؟ و لطف فرمایید آدرس ما را به نام جمعیت دانشجویان قشقایی لینک فرمایید متشکرم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی