ای بهار...
مسافر غریب | شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۸۶، ۰۶:۴۹ ب.ظ |
۶ نظر
ای بهار
از کجا آمد ه ای ؟
که چنین نمناکی!
زیر باران بودی؟
ای خیال ابدی!
بی تو من تنهایم
تو چرا غمگینی؟
*
من اگر می گریم
ترس فردا دارم
ترس بی تو ماندن
تو چرا می گریی؟
*
ای صدای قدمت
نبض دلتنگی من
من اگر دلتنگم
تو چرا تنهایی؟
*
رو به رویم بنشین
حرف دل با من گو
من اگر خاموشم
تو چرا دلتنگی؟
*
من اگر تاریکم
مثل شب های دگر
پشت این پنجره ها
تو چرا خاموشی ؟
*
من اگر می بارم
مثل باران بهار
تو چرا نمناکی؟
*
سایه ات زد فریاد
من برای غم تو می گریم
من مسافر هستم
آمدم تا بروم
رفتنم تا ابدیت جاریست ....
...
- ۸۶/۰۱/۱۸
وبلاگ باران عشق آخرین قطره ی خود را بارید
دعوتت میکنم امشب به نبودنم به یادم.........
منتظر حضور سبزتون هستم