وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه
مسافر غریب | سه شنبه, ۵ تیر ۱۳۸۶، ۰۸:۳۱ ق.ظ |
۷ نظر
از عذاب رفتن تو می سوزم تو اوج غربت
واسه ی بودن با تو ندارم یه لحظه فرصت
اینجا اشکه تو چشام به کسی نشون ندادم
اگه بشکنه غرورم خم به ابروم نمیارم
وقتی نیستی هر چی غصه است تو صدامه
وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه
از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از غصه ی رفتنت می سوزم
کاشکی بودی و می دیدی که چی آوردی به روزم
حالا عکست تنها یادگاره از تو
خاطراتت تنها باقیمونده از تو
وقتی نیستی یاد تو هر نفس آتیش میزنه به این وجودم
کاش از اول نمی دونستی من عاشق تو بودم
- ۸۶/۰۴/۰۵
که چه زخمی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن ،
از من خسته نمی پرسید که چرا غمگینی؟
که چرا تنهایی؟
×××××××××××××××
سلام خوبین
وبلاگتون هم خیلی جالبه
به من حقیر هم سر بزن
بای