بهــار از من گرفت
مسافر غریب | يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۸۶، ۰۶:۰۷ ب.ظ |
۵ نظر
عاقبت توفان رسید و برگ و بار از من گرفت
دسـت های سرد پاییزی، بهــار از من گرفت
ســاحل آرامشــی گسـترده بـــودم ، عاقبت
موج آن توفــان وحشت را ، قرار از من گـرفت
بوی لیلا بود و صحـرا، عشق آسان می نمود
در نخســتین منزل امــا اختیار از من گــــرفت
گفتم از غوغای این وادی گذشتن سخـت نیسـت
لیــک زنجیـــر جنون پای فــــرار از من گـــــرفت
- ۸۶/۰۴/۳۱
سایه خوشبختی همیشه رو سرت باشه و دلت بهاری نه پاییزی.