مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد

گاو ما ما می کرد
گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی...؟
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد، کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است. کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد. پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد. پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد. برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت. ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد. کبری و مسافران قطار مردند. اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود. الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد. او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد

  • ۸۷/۰۳/۲۰
  • مسافر غریب

نظرات  (۹)

سلام
وبلاگ بسیاز زیبایی دارید امیدوارم همیشه موفق باشید.
وبلاگ فرهنگی قرآنی شایسته آماده پاسخ گویی به سؤالات و شبهات شما با پیرامون (۞ قرآن ۞ نماز ۞ نهج البلاغه ۞ مقالات ۞ آوا و نما ۞ دانلود ۞ اشنایی با احکام ۞ )

اگر این وبلاک را مفید دیدی اونه به دوستانت معرفی کن

اگه داری دلی غمگین و خسته بزن دست توسل بر محمد و ال محمد صلوات
اسئلکم الدعاء
یا زهـــــرا سلام الله علیها
سلام
اگر کشتی انسانیت غرق شود ، همگی انسانها مقصریم ومحکوم به غرق شدن

آیاوقتی ما آدما به هم دروغ می گوئیم هرگز فکر کرده ایم که با دروغ گفتن ازفضائل انسانی دورمی شویم؟
برای گره گشائی مشکل خود به دروغ متمسک می شویم ولی چرا غافلیم که مشکل گشای حقیقی یعنی آن خالق هستی ما را از دروغ گوئی منع فرموده اگر دروغ نگوئیم آیااو قادر نیست مشکل ما را حل کند ؟ آیادروغ گفتن ما به این معنی نیست که به قدرت او شک داریم ؟وآیا صداقت وراستگوئی به معنی توکل واعتماد ما نیست ؟ به نظر من اگر قصد ساختن و اصلاح عالم را داریم باید در ابتدا ازانسانیت خودمان شروع کنیم آیا موافقید ؟
منتظر نظر ودید گاه شما در وب خود می مانم موفق باشید
http://dosttii.blogfa.com
خیلی جالبه داستانت تحت تاثیر قرارگرفتم.
راستی این خواننده کی هست؟
موفق باشی
با سلام جالب بود هر وقت اینچنین ها نوشتی مارا خبر کن موفق باشی
جالب وخوادنی بود.عصر ما عصر دگرگونه شده
به نام گوینده ی توانا
ای دوست در روضه ی قلب جز گل عشق مکار و از ذیل بلبل حب و شوق دست مدار . مصاحبت ابرار را غنیمت دان و از مرافقت اشرار دست و دل هر دو بردار .
  • مامان نیوشا
  • سلام خیلی با نمک بود این پترس بد بخت چرا اینقدر بشینه چت کنه که دستش درد بگیره قبلنا بهتر تصمیم می گرفت
    خیلی جالب نوشته بودید واقعا دنیای ما چوپان دروغگو زیاد داره دلم برا مسافرای قطار سوخت ریز علی زمان ما چرا دلش اینقد سنگ شده
    دستتون دردنکنه خیلی کیف کردم کاملا واقعیت داره راست می گی ......

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی