مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم ان عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه ی جانم گل عشق تو درخشید

باغ صد خاطره خندید ، عطر صد خاطره پیچید

یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در ان خلوت دل خواسته گشتیم

ساعتی بر لب ان جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

اسمان صاف و شب ارام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ی ماه فرو ریخته در اب

شاخه ها دست بر اورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به اواز شباهنگ

یادم امد تو به من گفتی

از این عشق حذر کن

ساعتی چند بر این اب نظر کن

اب ائینه ی عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگر نتوانم ، نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم

باز گفتم که توصیادی و من اهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم ، نتوانم

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت

اشک در چشم تو لرزید      

ماه بر عشق تو خندید

یادم اید که دگر از تو جدایی نشنیدم

 پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 رفت در ظلمت شب ، ان شب و شب های دگر هم

 نگرفتی دگر از عاشق ازرده خبر هم

نکنی دیگر از ان کوچه گذر هم

بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم

 
  • ۸۸/۰۲/۲۲
  • مسافر غریب

نظرات  (۴)

یک نگاه مهربان // خدمت و محبت // این دو لذت شریف را // آفریدگار مهر // گوهر نهاد آدمی شناخته ست .
رهروی شنید و گفت : کار عاشقان - پاکباخته ست ! // گفتم : ای رفیق راه // یک نگاه مهربان که از تو ساخته ست !
« فریدون مشیری »

سلام دوست من ! انتخاب زیبایی بود

سلام
دیگه انگار از هیچ کس یادی نمی کنی..!
مدیریت محترم و همکار گرامی باعرض سلام
این متن پیرامون هماهنگی امور جهت عضویت شما در سیستم تبلیغات کلیکی برای شما ارسال گردیده
با عضویت وبسایت خود در بخش نمایش دهندگان ماخدمات زیر به شما ارائه خواهد شد
دریافت وجه 30 تومان به ازای هر کلیک روی بنرها
دریافت 10 تومان به ازای هر کلیک روی لینکها
معرفی سایت شما در بخش درج آگهی به عنوان عضو سیستم
معرفی ده محصول برتر شما در فروشگاه سایت
دریافت لینک از سایت ما
معرفی سایت شما به شکل متنی و لینک دار در لینکباکس سایتهای عضو
ایمیل مارکتینگ رایگان برای شما
...

جهت تکمیل مراحل عضویت به آدرس زیر مراجعه نمائید و فرم مربوطه را تکمیل فرمائید
http://www.persiantc.com/webmaster/signup.php
لازم به ذکر است بنرهای سیستم مربوط به شرکت ها و سایتهای معتبر بوده
و پرداخت وجه به شما کاملا منظم و تضمین شده خواهد بود

با تشکر فراوان و آرزوی موفقیت

PERSIAN TRADE CENTER
www.PERSIANTC.com
www.HAMKAR.biz
www.HAMKAR.net
سالهاست که این شعر رو حفظم.... با کلمه کلمه اش زندگی کردم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی