انگار نمی شه دور بود و پیش کسی دل جا گذاشت
هرچی نثارت بکنم، یه آسمون بی کسیه
قصه تو، قصه من، قصه عاشق بودنه
حرفای ما هر کلمه اش از عاشقی سرودنه
نمی دونم یادت می یاد روزایی که غصه نبود
حیف که همیشه این روزا، خاطره می شه خیلی زود
یادش بخیر زمانیکه شعرای من مال تو بود!
دست من از تو می نوشت، قلب من از تو می سرود
اما دیگه فاصله ها چیزی برامون جا نذاشت
انگار نمی شه دور بود و پیش کسی دل جا گذاشت
شاید اینم یه قصه بود، که قهرماناش ما بودیم
ما که بغیر از دل خوش دنبال چیزی نبودیم ...
حالا دیگه تو فال ما نشونه عاشقی نیست
دیگه نمی شه گفت که عشق، چیزی همیشه موندنیست
- ۸۸/۰۴/۰۱
I don't know how I can start again singing your most vernally smile and paint you as souvenir in frame of picture in corner of my hearts shell.