مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

مهم نیست که او مال تو باشد ، مهم این است که فقط باشد

می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند وصدای قلبت آبرویت را به تاراج میبرد ، مهم نیست که او مال تو باشد ، مهم این است که فقط باشد :زندگی کند ، لذت ببرد

  • ۸۸/۱۰/۰۲
  • مسافر غریب

نظرات  (۵)

سلام دوست خوبم،
وب خوبی داری،موفق باشی
منم یه وب کوچیک دارم که شعرای سروده خودمو مینویسم توش،اگه مایل بودی بیا پیشم و بخونشون
منتظرتما
فعلا
دیر زمانی نیست که به همین نتیجه رسیده ام ...
واقعا همینطوره
  • خانم معلم
  • سلام ایام سوگواری سالار شهیدان تسلیت باد
    قشنگ نوشتی
  • خانم معلم
  • مصیبت نامه، صغیر اصفهانى
    مرحبا مسلم که هست از رفعت آن گردون جناب‏

    خسرو لب تشنگان را ابن عم و نایب مناب‏

    گر چه در ملک شهادت نیست شاهى جز حسین‏

    لیک شد حصن شهادت را ز مسلم فتح باب‏

    سعى مسلم داد بر اسلام رونق تا به حشر

    بر روان او سلام مسلمین از شیخ و شاب‏

    صورت او چون حسین و سیرت او چون حسن

    در مروت مصطفى و در فتوت بوتراب‏

    روز هیجا چون کشیدى تیغ بران از غلاف‏

    گفتى از ابر سیه گشتى درخشان آفتاب‏

    کوفیان کردند از وى دورى و نبود عجب‏

    روبهان را باشد اندر دل ز شیران اضطراب‏

    میهمان خویش را کشتند بى جرم و گناه‏

    باد بر آن میزبانان لعنت حق بى حساب‏

    داشت جاى آن که از بهر پسر عمش حسین‏

    با زبان حال بنویسد که‏ اى عالى جناب‏

    سوى این بى آبرو مردم میا ترسم ز کین

    بر تو و بر اهل‌بیت مضطرت بندند آب

    زین سفر بگذر که ترسم اکبرت گردد شهید

    وز غم گیسوى او لیلا شود بى صبر و تاب‏

    زین سفر بگذر که ترسم دست و پاى قاسمت

    گاه دامادى شود در کربلا از خون خضاب‏

    زین سفر بگذر که ترسم حنجر اصغر شود

    پر ز خون از تیر اعدا چون دل زار رباب‏

    زین سفر بگذر که مى‏ترسم شوند از کین اسیر

    آل پیغمبر به دست فرقه دور از ثواب‏

    زین سفر بگذر که ترسم عابدینت را برند

    با غل و زنجیر نالان جانب شام خراب‏

    زین سفر بگذر که مى‏ترسم یزید دون زند

    چوب خیزران بر لب لعل تو در بزم شراب‏

    از جفاى کوفى و شامى مگو دیگر صغیر

    ز آتش نظم تو جان خلق عالم شد کباب‏
    ×××××××××××××××××××××××××

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی