کاش میدانستم تو در وسعت نگاهم، به چه چیز خیره میمانی
من در ناسرودههایم رد پای چشمان تو را دیدهام و میان تمام این نوشتهها، پیکره نگاه تو را طرح زدهام. زیر نگاه همه ابرها از باران گفتهام و از فصل پُر شکوفه تو، «همیشهبهار» چیدهام. به سادگی خندههایم نخند؛ اگرچه که من، شاد بودن را پشت همه ستارهها تمرین کردهام. ای آستانهی نیمه روشن ستارهها! به من رسم دلدادگی بیاموز و ناسرودهترین سپیدهدم را از حریم نازک اشکهایت به خاطراتم هدیه کن. پاکی خندهات را از زلالترین اقیانوسها به چشمانم ببخش. از پشت زنبقها طلوع کن تا با نگاهت، با همان حضورهای ناگهانیات، برخیزم و با خورشید همراه شوم.
با توام! با تو که از مقبرهی بادها برایم ارکیده میآوری. تو که وجودت پُر از شاخسارهای زنبقنشین است؛ بیا تا با هم، روی بیدها شکوفه بکاریم. بیا تا با هم، از روی زمین، ستاره بچینیم و میان نیستانها با شاپرکها بازی کنیم. بیا مانند کودکان، عاشق چشم و ابروی هم شویم و معصومیت عشق را بخریم و به خانههایمان ببریم. بیا وجودمان را نفس بکشیم.
دلم برای خندههای ناگهانی ات،تنگ شده. کاش میدانستم تو در وسعت نگاهم، به چه چیز خیره میمانی!
- ۸۸/۱۲/۱۸
لینکت می کنیم
قوانینش هم داخل بخش ثبت لینک نوشتم.
در ضمن مزیت های یک لینک باکس عالی افزایش آمار شما و بالا رفتن بازدید از مطالب سایتتان و ....
لطفا رو تیلیغات کریسیانو کلیک کن
از حضور شما در لینک باکسمان خوش حال میشویم
موفق باشی
یا حق