تویی که گاه احساس میکنم انتظار برای آمدنت، از آمدنت هم شیرینتر است
مسافر غریب | دوشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۸۸، ۱۱:۵۹ ق.ظ |
۷ نظر
شبها بعد از مهمانی قاصدکها، بهانههایم را برای شاد بودن میشمارم و گاهی کم میآورم بهانهها را برای تحمل نبودن تو؛ تویی که گاه احساس میکنم انتظار برای آمدنت، از آمدنت هم شیرینتر است و گاهی هم به این احساسهای بچگانهام با صدایی بلند میخندم.
نگاه کن! زیر نور ماه را؛ آنجا که چند بهانه بازیگوش، کنار ساحل خیالیام، روی صخرهها، قایمباشک بازی میکنند و من گاهی از پیدا کردنشان ناامید میشوم. میدانی؟ گاهی بهترین بهانهام برای گذراندن روزهای بیتو، همین احساس وجودت است. همین که میدانم هستی. حال، گاهی در کنار من، گاهی در کنار دیگران. چه عیبی دارد؟ دیگران هم حق داشتن شادی دارند. درست مثل من..
- ۸۸/۱۲/۲۴
تو قسمت وبلاگهای بروز شده ی بلاگفا دیدمت....
وبلاگت قشنگه....یعنی عنوان جالبش باعث شده که بیام تو وبلاگت... خوشحال میشم بیای وبلاگم و نظر بدی.... اخه وبلاگم حریم خصوصیه منه...
اگه خواستی لینکم کنی با نام (حریم خصوصی) لینک کن.