به خاطر قوانین عاشقانه جهان
مسافر غریب | سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۸۹، ۰۵:۱۶ ق.ظ |
۱۴ نظر
دستهایم برایت شعر می نویسند
اما تو هرگز نخواهی خواند...
آتش عشق در چشمانم غوطه می زند
ولی تو هرکز نخواهی دید...
نه تو هرگز مرا نخواهی فهمید...
و من با این همه اندوه از کنارت خواهم گذشت
و باز تو درکم نخواهی کرد
مرا صدا کن
وقتی میخواهم تو را در میان کوهستان صدا کنم
مرا صدا کن
به خاطر قوانین عاشقانه جهان
صدایم کن
تا شبیه آفتاب شوم
صدای تو عشق و لبخند است...
صدایم کن
تا از گیا هان عبور کنم
صدایم کن اه ای ناجی ترانه های جاویدان...
صدایت نازکتر از دل پروانه ها ست
لب هایت در تخیل من می جنبند
صدایم کن...
صدایم کن...
- ۸۹/۰۸/۰۴
خوندم . لطبف بود