کاش در دفتر سرنوشت نام تو خط نمی خورد
مسافر غریب | يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۰، ۰۱:۴۵ ب.ظ |
۲۱ نظر
بهنام جان رفته ای. سال هاست که رفته ای و عطر نفس هایت هنوز آرامش بخش هوای دل هاست.
نگاه ات در تاریکی مهتاب گم شد و نغمه های شادی ات در دل خاک مدفون.
کاش لحظه ای باز می گشتی و آتش بی قرار دل های خسته را با دریای نگاه ات خاموش می کردی.
خورشید بار دیگر طلوع کرد تا به رویت لبخند بزند اما تبسم خورشید هم از نبودنت محو شد.
آسمان این دل بی قرار باریدن گرفت اما خبری از رنگین کمان نگاهت نشد.
کاش بودی و نظاره می کردی در لحظه های نبودنت ثانیه ها با کوله باری از خاطرات،
خسته و درمانده به دنبال وقت با تو بودن می دوند.
کاش در دفتر سرنوشت نام تو خط نمی خورد.
حال که نیستی یادت درون قلب ما، خاطرات با تو بودن را زنده می کند.
- ۹۰/۰۱/۲۸
بهنام کیه؟
داداشم