بیا پرواز کنیم تا آن سوی دیدار
مسافر غریب | شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۰، ۰۵:۳۴ ب.ظ |
۴ نظر
بیا از جایی که احساس را زندانی می کنند برویم
و تنهایی تنها آشنای قلبهاست
بیا از میان غریبه ها کوچ کنیم و برویم تا بلوغ با هم بودن
تا اوج آرزو ها
بیا از پایین بگذریم و با پیچکها از دیوار تنهایی بالا برویم
پشت دیوار باغی است و بچینیم اقاقی
بیا هجرت کنیم به جایی که همه همدیگر را باور دارند
بیا از عمق دلتنگی بگذریم و به اوج احساس برویم
بیا به شهر آرزو های دور دست سفر کنیم
جاده ها منتظر ماست
و صبح فردا طلوعی برای شروع دوباره ی احساس
بیا پرواز کنیم تا آن سوی دیدار
سپیده از راه رسید و دیگر وقتی برای ماندن نیست
بیا تا برویم، بیا تا برویم ....
- ۹۰/۰۷/۳۰