صبرکن سهراب...
مسافر غریب | سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۳۷ ق.ظ |
۳ نظر
همه چی ویران شد تو کجایی سهراب ؟ آب را گل کردند .. چشمه ها را بستند و چه با دل کردند ... وای سهراب کجایی آخر ؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند کجایی آخر ؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند همه جا سایه ی دیوار زدند صبر کن ... قایقت جا دارد ؟ من هم میخواهم دور شوم از این خاک غریب تو کجایی آخر؟
"صبر کن سهراب!!!
گفته بودی قایقی خواهم ساخت،
دور خواهم شد از این خاک غریب،
قایقت جا دارد؟!!
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم..."
صبر کن سهراب!
آری...تو راست میگویی
آسمان مال من است
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است!
اما سهراب،تو قضاوت کن
بر دل سنگ زمین جای من است؟!
من نمی دانم که چرا این مردم،دانه های دلشان پیدا نیست
صبرکن سهراب...
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی اهل زمین بیزارم...
- ۹۱/۰۹/۲۸
sorry zodtar javab nadasdam
shere akhari az khodete??!! ghashang bod