لیلی و مجنون
مسافر غریب | پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۴۳ ق.ظ |
۹ نظر
گویند:روزی مجنون از مسجدی میگذشت،شیخی نماز میخواند،مجنون بر سر سجاده ی شیخ پا گذاشت،فریاد شیخ بلند شد که چرا بین من و خدایم فاصله انداختی!مجنون گفت:من عاشق لیلی ام تو را ندیدم،تو که عاشق خدایی چگونه مرا دیدی؟!.
- ۹۲/۰۵/۰۳
http://p30dls.ir/links
تبادل کاملا رایگان و اتوماتیک است