مسافر غریب

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را
برای تو می‌نویسم در عصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،
وارد کوچه پس کوچه‌های تنهایی شو!
کلبه‌ی غریبی‌ام راپیدا کن،
کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش ‌را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشسته‌ام...
"به اندازه تمام انتظارها بی‌قرارت هستم.
اینجا زمین است مردمانش رسم عجیبی دارند اینجا وقتی گم می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می کنند .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۸۸ ثبت شده است

ببخش اگر ساده رفتم که رفتن تقدیر من بود

به زیر باران می روم

به خود خدا می رسم

به تشویش بوسه عشق

با تو به کجا می رسم

با تو ماندنی ترینم

ای سوگند ترانه ها

بارانی ترین عاشقم

ای مرغک تک و تنها

ببخش  اگر ساده رفتم

که رفتن تقدیر من بود

هر جا که تنهاتر بودم

ترانه اسیر من  بود

ای ترانه ناز دلم

با من بارانی ترین باش

به چشمان منتظرم

آرزوی آخرین باش

تمثیل یک اسطوره باش

ای فسون ترین افسانه

باران آسمانم باش

ای سکوت آشیانه

به زیر باران می روم

در کوچه های بی کسی

به خود خدا می رسم

تو بغض بی همنفسی